معنی اولتیما توم

حل جدول

لغت نامه دهخدا

توم

توم. (اِ) نشای برنج در دیلمان و گیلان. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به توم بیجار شود.

توم. [ت ُ وَ] (ع اِ) ج ِ تومه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تومه و ماده ٔ قبل شود.

توم. (ع اِ) دانه ٔ سیمین مانند مروارید. (ناظم الاطباء). مروارید و بعضی گفته اند مهره ها که آن را از نقره سازند مانند مروارید. (آنندراج).

توم. (اِخ) کلمه ٔ نبطی است و معنی آن قرین است و آن نام ملکی است که به مانی نازل شد. (ابن الندیم از یادداشت بخط مرحوم دهخدا).


توم بیجار

توم بیجار. (اِ مرکب) قطعه ٔ کوچک که در آن برنج کارند و خزانه کنند تا سپس نشا کنند در جای دیگر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). مرکب از: توم، تخم سبزه ٔ نورسته و انبوه برنج جهت نشا کردن در شالیزارها + بیجار = محل زراعت برنج.

گویش مازندرانی

توم

پسوند ای است که در صفت برتر به کار رود و به معنای از است

بذر

وقت – زمان

بذر


توم بارچی

کسی که نشای برداشت شده از خزانه را به داخل زمین می برد


توم کندی

عمل برداشت نشای برنج از محل خزانه جهت نشا


توم هاکردن

تمام کردن


ویجور توم

همانند او

فرهنگ فارسی هوشیار

توم

‎ مروارید، مهره های سیمین

معادل ابجد

اولتیما توم

934

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری